عشقی که مثل آهن‌ربا می‌کشد به کربلا

در مسیر پیاده‌روی اربعین، هر زائر داستانی از عشق و دلدادگی به امام حسین(ع) دارد. برخی برای نخستین‌بار قدم در این راه می‌گذارند و برخی بارها این سفر را تجربه کرده‌اند، اما برای همه یک حس مشترک وجود دارد؛ جاذبه‌ای که بارها و بارها دل‌ها را به سمت کربلا می‌کشاند. فاطمه بهاری، زائر اربعین از شهر ری تهران، از حال و هوای این سفر و پیام‌هایی که با خود دارد می‌گوید.

روایت فاطمه بهاری

فاطمه بهاری هستم از شهر ری تهران. عشقی که به امام حسین(ع) داریم، مثل آهن‌ربا جاذبه دارد و ما را به سمت کربلا می‌کشاند؛ اصلاً باورکردنی نیست. من دو ماه پیش، در هشت خرداد، کربلا بودم، اما این جاذبه باز هم من را به سمت اربعین آورد.

اتحاد مسلمانان؛ پیام اربعین

در این مسیر، انگار روی بال فرشته‌ها قدم می‌زنیم و هیچ سختی احساس نمی‌کنیم. پیام اربعین این است که مسلمانان باید متحد باشند؛ اگر همه با هم باشیم، هیچ ابرقدرت جهانی نمی‌تواند نفوذ کند.

مردم عراق و موکب‌داران با احترام و عزت از زائران پذیرایی می‌کنند، آن‌ها را به خانه‌هایشان دعوت می‌کنند و هیچ کوتاهی در خدمت ندارند.

در مسیر با خانمی از روسیه همراه شدیم که در راهپیمایی بسیار خوشحال بود. من متوجه صحبت‌هایش نمی‌شدم، اما دوستم که ترکی بلد بود با او صحبت کرد. او گفت: «من هر سال این راه را می‌آیم، خیلی خوب است که مسلمانان متحد هستند.»

پیامی که در این پیاده‌روی نهفته است، حفظ انقلاب و دینمان در سراسر جهان است.

آرامش در سایه حرم و یاد مظلومان غزه

در طول مسیر با خواندن زیارت عاشورا، صلوات و دعا برای امام زمان(عج) و رهبر، دلم را آرام می‌کنم. این سفر اربعین مثل بیمه امام حسین(ع) است و روی خانواده هم اثر دارد. تمام خانواده من نوکر امام حسین‌اند. پسرم که نظامی است، در طول سال حتی مرخصی نمی‌گیرد و می‌گوید: «مامان، من فقط می‌خواهم اربعین در کربلا باشم.» حالا هم همراه ما در راهپیمایی است.

حرم امام حسین(ع) قابل توصیف نیست؛ دنیایی است که وجود آدم را به آرامش می‌رساند.

مردم غزه اکنون در سختی‌اند و آرزوی من نابودی اسرائیل است؛ دوست دارم آن‌ها زیر پرچم امام حسین(ع) پیروز شوند. دیدن کودکان غزه که با تشنگی و گرسنگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مرا به یاد واقعه عاشورا می‌اندازد؛ یاد سختی‌های کودکان امام حسین و یاد حضرت زینب(س).

در مسیر، وقتی کاروان امام حسین را دیدم و دختران کوچک همراه آن‌ها را، اشکم جاری شد و به یاد دختران کوچک کربلا افتادم.

قدم‌هایی هدیه به شهدا

قدم‌هایم را به شهید ابراهیم همت که از کشور دفاع کرد، به شهید حاج قاسم سلیمانی که امنیت را به عراق آورد، به برادر شهیدم، و نیز به سردار باقری، سردار سلامی و شهدای جنگ ۱۲ روزه هدیه می‌کنم.

برادرم، شهید مجتبی بهاری، جانباز شیمیایی بود که چند سال پیش شهید شد. او بسیار باگذشت بود و به کودکان یتیم کمک می‌کرد.

سید محمد مشکوة الممالک/موکب فرهنگی رسانه ای عطش

این پست را به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
Print